ا با عبد ا لله ( ع )
امام موسی کاظم (ع) ابوالحسن موسی بن جعفر (ع) امام هفتم از ائمه اثنی عشر (ع) ونهمین معصوم از چهارده معصوم (ع) تولد آن حضرت در ابواء (محلی میان مکه و مدینه) به روز یکشنبه هفتم صفر سال 128 یا 129 ق واقع شد. که دیده است که جوجه کبوتری توفانزده را تیر و کمان حواله کنند؟ آه، رقیه! بالهای سوخته را طاقت سنگ نیست. لبهای تشنهات را خاک پاشیدند و چشمان به اشک نشستهات را آشنای تازیانهها کردند. خدایا! حجم این همه تاریکی را کدام خورشید، روشن میتواند کرد؟ فریاد جگرخراشت را در خشت خشت خرابههای شام مویه میکنم و وسعت رنجت را با کوهها در میان میگذارم. غبار اندوهت را هیچ بارانی نمیتوانده شست. کدام دست، گوشهگیر این خرابهات کرد و شناسنامه مصیبت در دستانت گذاشت؟ کدام اندیشه پلید، چشمهای کوچکت را گریهخیز ماتمها کرد؟ به کدام جرم، گامهای کودکیات را اینچنین آواره صحراها کردند؟ این وقاحت ظالم، از روزنه کدام غار بیرون ریخت که شبهایت را بیستاره کرد و شانههایت را بیتکیهگاه؟ دیوارهای ستمگر تاریخ، چشمهایت را تحمل نتوانستند و نفسهای معصومت را به چوبها سپردند. زمین، همیشه اینگونه پنجرهها را به باد داده است. ثانیههای محنتبارت، صفحات خیالم را میسوزاند. بر کتیبههای سوخته مینویسمت و وجدانهای بیدار جهان را به قضاوت میطلبم. نالههای کودکیات، خاطر بادها را پریشان کرده است. قناریان تنها، تاریک خرابه را به یاد میآورند و میگریند. پنجرهها، کابوسهای سیاهت را تب میکنند. خارها، پاهای برهنهات را جگرریش میکنند. میروی و کوچکی دنیا را به طالبانش وامیگذاری. اندوهت را بر صورت خرابه میپاشی و میگذری تا به لبخندی ابدی بپیوندی. با گونههایم خنجرت الفت ندارد سیلی بزن دستان تو غیرت ندارد گفتند آن سر، روی نیزه مال باباست مادر بگو این حرفها صحت ندارد مادر بگو اینقدر بر بابا نتازند چشمان سیلی خوردهام طاقت ندارد از خون و خاکستر جدا کن کفترت را آخر به این گهوارهها عادت ندارد بلعید آتش خیمهها را آه، مادر! پاهای من دیگر چرا قدرت ندارد شهادت غم انگیز حضرت فاطمه صغری و یا رقیه علیها سلام، دختر امام حسین(ع) چنین است: عصر روز سه شنبه در خرابه در کنار حضرت زینب(س) نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند. پرسید: عمه جان! اینان کجا می روند؟ حضرت زینب(س)فرمود: عزیزم این ها به خانه هایشان می روند. پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد .بلافاصله پرسید: عمه! پدرم کجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جویی نمود، به گونه ای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند. خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سید الشهدا را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سید الشهدا را دید، سر را برداشت و د رآغوش کشید. بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم. دختر خردسال حسین(ع) آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند. نقل از فرزند شهید ســــم الله القاســـــــــــــم الجبارین . . . ســـــــــــــــــــــــلام و رحمــــــــــــــــة الله و برکــــاته . . . شب یلدای سال 1378 ؛ سالروز شهـــــــــادت پدرم بود ؛ قصد داشتم به توصیه دوســـــتان ؛ با مطلبی در مورد پدر شهیـــــــــــدم به روز بشم ؛ با خودم گفتم خون پدر من از خون پدر حضرت رقیه ســــــلام الله علیها ؛ قطعــــــــــــــا" رنگین تر نیست ؛ اومدم از فضائل امام حسین علیه السلام تیتر بزنم ! دیدم اگر فرهنـــــــــــگ والای عاشـــــــــــــــورا رو نشر بدم میتونـــــــــــــــــــــم با 1 تیر 3 نشون بزنم . . . غــــــــدیر کربلای عــــــــــوام بود و کربلا ، غـــــــــدیر خواص . . . در غــــــــــــدیر با آنکه بیعــــت گرفته شد "جفــــــــــــا" شد . . . و در کــــــــــــــربلا با آنکه بیعت برداشته شد "وفــــــــــا" شد ! ! ! ملت انقلابی ؛ بصیر ؛ ولایت مدار ؛ حماسه ساز و شهیـدپرور ایران ثابت کرد : 1 ) حماســـــــــــه 9 دی ؛ فقط یک بار برای همیشه نبوده ؛ نیست و نخواهد بود ... مردم احساس کردند که باید در صحنه باشند تا چشم های نامحرم کور شود و هتاکان ادب شوند !!! فقـــــط و فقـــــــــــــــــــــط حضور بهم رساندند . . . 2 ) دیگر به هیچ عنوان اجازه نخواهند داد تاریخ تکرار شود ! نه صلح امام حسن علیه السلام و نه عاشورای امام حسین علیه السلام . . . 3 ) به هیچ قیمتــــــــــی از حریــــــــــــــــــــــم ولایت خـــارج نمیشوند . . . 4 ) مگر نه اینکه "جان امام" افضل است ؟ پس با تمام تجهیزات (گوشت و پوست و استخوان خود و خانمانشان) به میدان دفاع از حریم امام معصوم و نائب ایشان میشتابند . . . 5 ) در زمان غبارآلود فتنه از هر مدعی بصیرتی ؛ بصیرتر عمل میکنند و فقط و فقط پشت سر ولایت مطلقه فقیه که نور مطلق و روشنایی محض است در خروشند . . . 6 ) اگـــر در عاشورای 61 هجــــری ؛ مـــــــردم بی بصیرت 2 خورشید در آسمان دیدند ! ملت بصیر و حماســـــه ساز ایران ؛ تحــــــــــــت لوای خورشید ولایت ؛ عــــــــــــــابروی نخ نمای تمـــام ساکتین و ناکثین و مــــــــــارقین را به حراج می گزارند و بر سر نیـــــــــزه میزنند . . . 7 ) گوشت ؛ خون و روح ملت ایران اعم از مسلمان و اقلیت ؛ نه با آهنـــــگ عاشورا بلکه با فرهنــــــــــگ عاشورا مانوس است و هیچ گاه اجازه تحریف دین و برداشت غلط از سیاست دینی را به هیچ احدالناســــــــــــی نمی دهند . . . 8 ) برای ملت ایران از همه چیز مهم تر ؛ هدایت و حرکت در صــــــراط مستقیم که همان انعمــــــــــــــت علیهــــم می باشد ؛ مهـــــــــــــم است و آن تابعیت از نور مبین نائب امام زمان است . . . 9 ) وقتی پای دین و علی الخصوص شهید راه دین (امام حسین علیه السلام) وسط بیفتد ؛ گوش به فرمان قلب ولایتمدار خود به صورت خودکار و هدفمند عمل میکنند و هیچگاه منتظر اعلامیه و اطلاعیه هیچ ارگانی نخواهند ماند . . . 10 ) خواص بی بصیرت مردودند و باطل !!! حال میخواهند نخســــــــــــــت وزیر امام بوده باشند یا رئیس مجمـــــــــــــــــــــــــــــــع تشخیص مصلحت نظام . . . 11 ) ملت ایران حدیث امام صادق علیه السلام را مجـــــــــــــددا" روایت کردند که : خدا را شکر می کنیم که دشمنان ما را از احمـــــــــق ها آفرید . . . 12 ) ملت ایران تاریخ تلخ "نوشیدن زهر توسـط امــــام راحلشـــــان" را تجربه کرده و فراموش نمی کنند و به هیچ وجه من الوجوه اجازه تکرار تاریخ را نمی دهند و یادشان نرفته که امام عزیزشان حتی یک سال هم بعد از نوشیدن زهر دوام نیاورد و "سم زهر" کار خود را کرد و امامشان را از آنها گرفت ولی قطعا" به واسطه استفاده از ابزار جهل ؛ قدرت طلبی و فساد عاملان جنایت ؛ آنها را رسوا و خار خواهنـــــــد کرد . . . 13 ) ملت آگاه ایران هنوز نامه های بدون "سلام" و "والسلام" و "خطبه های دولبه و زهردار" خواص مردود و دشمنان مزدور را فراموش نکرده اند . . . 14 ) مرگ بر ســـــــــــــــــــــاکتین و شایعــــت و بایعـــــت و تابعـــــت علـــــی فتنـــــــــــه 1388 . . . . . . 15 ) ملت دین مدار ایران اسلامی به تبعیت از عبد صالح خدا حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام که ادب و اطاعت مطلق بود در محضر ولایت ؛ تا به ابد این شعار را سر میدهند : والله ان قطعتـمـــــوا یمینــــــی انی احامـــــــی ابدا" عــن دینی . . . و و خدا میدونه خیلی بیشتر میخواستم بگم و خیلی بهتر هم جا داشت ولی قلــم ناقص حقیــــر همین بود . . . باشد که ان شـــــــــــاء الله مقبـــــــــــــــــــول درگاه حضرت باریتعالی قــــــرار گیرد . . . مرحوم حضرت آیتاللهالعظمی اراکی رضوانالله تعالی علیه، بزرگ مرجع جهان تشیع میفرمودند: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت، پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت شد؟ با لبخند گفت: خیر سوال کردم: چون چندین فرقه ضاله (بابیت و بهائیت) را نابود کردی؟
کدام اندیشه پلید...؟
اندوهت را میگذاری و میروی
چشمان سیلی خوردهام طاقت ندارد
شرح شمع: صفحه 310 - نفس المهموم456 -الدمع الساکه 5/141
گفت: نه
با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: هدیه مولایم حسین است!
گفتم: چطور؟
با اشک گفت: آنگاه که رگ 2 دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد، سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزاتقیخان! 2 تا رگ بریدند این همه تشنهای! پس چه کشید پسر فاطمه؟
او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود. از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد. آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و فرمود: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی و آب ننوشیدی، این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.
Design By : Pichak |