ا با عبد ا لله ( ع )
آن حضرت فرمود: اى نور دیدگان من! حدیث همان است که (ام ایمن) به تو گفته و برخى از مصیبت هاى کربلا و گرفتارى هاى آن روز را براى دخترش زینب بیان کرد تا جایى که فرمود: زمانى که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم ما را به این حدیث خبر مى داد، فرمود: 1- مجمع النورین ، ج حیوان ، ص 112.
یکى از آن جاها روز عاشورا بود که تمام لشکریان خود را جمع کرده و به پایکوبى و رقص پرداخت. هر کس از لشکر امام حسین علیه السلام شهید مى شد، از خوشحالى فریاد مى زد و رقص مى کرد. هر کدام از لشکریا عمر سعد فرار مى کردند، شیطان به صورت یکى از سر کرده هاى لشکرها در مى آمد و سر راه شان را مى گرفت و آنان را به میدان بر مى گرداند. مى گفت: واى بر شما، این همه جمعیت و مردان شجاع ، از یک نفر تشنه و بى کس و مجروح گریزان شده اید! مردانگى و غیرت شما کجا رفت ؟! برگردید او را محاصره کنید، با ضرب شمشیر از پاى در آورید و اگر نمى توانید، او را تیر باران نمایید.
با حیله و نیرنگ لشکر را بر مى گردانید و شورى دیگر در جنگ ایجاد مى کرد. ولى آنها چون جراءت نمى کردند از نزدیک با امام حسین علیه السلام بجنگند از دور، آن قدر تیر به سوى آن مظلوم انداختند که مانند مرغ پر در آورده بود. وقتى که تیر سه شعبه زهر آلود بر سینه امام نشست و از پشت سر بیرون آمد، امام علیه السلام از بالاى اسب بر زمین افتاد. شیطان میان آسمان و زمین از خوشحالى فریاد زد و گفت: امروز کینه خود را بر سر اولاد آدم خالى کردم و انتقام خود را گرفتم . او مى کوشید تا لشکر زودتر کار حسین علیه السلام را تمام کند.(1)
زینب مى فرماید: وقتى ابن ملجم ضربت بر سر پدر بزرگوارم زد، من آثار مرگ را در ایشان دیدم، پیش رفتم و عرض کردم: اى پدر بزرگوار! (ام ایمن) حدیثى از براى من گفته است دوست دارم آن را از دو لب مبارک شما بشنوم.
یا على ! در آن روز، ابلیس با شیاطین خود، از شدت شادکامى در سرتاسر زمین پرواز مى کند و به شیاطین و هوادارانش مى گوید:
اى جماعت شیاطین ! شاد باشید که انتقام خود را از فرزندان آدم گرفتم ، برترین بدبختى را براى آنها فراهم کردم ، جهنم را به آنها به میراث دادم ، مگر جماعتى که دست به دامن این خانواده شوند و از آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم یارى جویند.
اى شیاطین ! بر شما باد کوشش در راه ایجاد بدبینى به این خانواده ، کارى کنید که به این خانواده و دوستان آنها دشمنى ورزند تا کفر و گمراهى در مردم استوار شود و یک نفر از آنها رستگار نگردد.
بعد از آن ، حضرت على علیه السلام به زینب فرمود: اى نور دیدگانم ! بى گمان ابلیس در این سخن راست گفت : با این که کار او همیشه دروغ گفتن است ؛ زیرا مى داند هیچ عمل صالحى با داشتن دشمنى با شما فایده اى ندارد، هیچ گناهى با داشتن دوستى شما ضرر و زیانى به انسان نمى رساند، (مگر گناهان کبیره) یعنى، شیعیان شما به واسطه علاقه اى که به شما دارند، اگر گناه و معصیتى نمایند و موفق به توبه شوند و گناهان خود را ترک نمایند ضررى متوجه آنها نمى شود.
و دشمنان شما، به واسطه دشمنى و عداوتى که با شما دارند، اگر مانند جن و انس خدا را بپرستند، عبادات آنان سودى به حالشان نخواهد داشت. (2)
Design By : Pichak |